بخش پنجم از خاطرات محمود نظري جانباز ٦٥٪
شهید مجتبی صدیقی رو دیدم از ناحیه دست به شدت مجروح شده بود وبلافاصله بعد از مداوا از بیمارستان به منطقه عملیاتی برگشته بود. او ازاحوال برادرم فرهاد(احمد) اطلاع داشت. وقتی گفت: برادرم زنده است ازخوشحالی می خواستم پرواز کنم. چون با اون جراحتی که من از اودیده بودم فکر نمی کردم زنده بماند. خستگی را فراموش کردم شهید مجتبی گفت فرهاد(احمد) زیر اون آتش شدید دشمن وبارندگی ورودخانه طغیان کرده وخونریزی شدید،کار امام زمان بوده که نجات پیدا کردند ، و با روحیه ای مضاعف با باقی مانده گردان براه خود ادامه دادیم و بالاخره به چادرهایمان رسیدیم ولی غم سنگینی بارسیدن به چادرها در دل ما بوجود آمد. .
جای خالی دوستانی که تا یکی دوشب پیش در محوطه گردان سینه میزدیم
شايان ذكر است سردار نظري با تني مجروح ٣ روز و ٢ شب در ميدان مين و بين پيكر پاك شهدا بجا ماند كه بعد از محاصره و سقوط خط مقدم دشمن بعثي به طور معجزه اسا نجات يافت …بسم رب اشهدا والصديقين