سردار نظری

شب زيارتي سيدالشهدا عليه السلام

بوي گودال
شب جمعه شب زيارتي سيدالشهدا عليه السلام
جانِ من هستي ولي از تن جدا افتاده اي
عرش رحمان از چه زير دست و پا افتاده اي؟! .
اينچنيني كه برادر صورتت زخمي شده
از رويِ مركب گمانم بي هوا افتاده اي
ديدم آن چيزي كه يعقوب از پسرهايش شنيد
يوسفم هستي و دست گرگها افتاده اي .
پيكرت را نيزه تقطيع هجائي كرد و رفت
حا و نون و يا و سينم ، جا به جا افتاده اي
.
لبيك يا حسين
التماس دعا

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا