سردار نظری

خاطرات عملیات والفجر ۴ قسمت دوم

به دلیل وجود منافقین برای برهم زدن عملیاتهای ایران ، بارها عملیات به تعویق می افتاد و مقر ما لو میرفت اسم مقری که در آن چادرهایمان را برپا کرده بودیم مقر کاتیوشا نام گرفت زیرا یک شب که از خستگی راهپیمایهای آن روز در خواب عمیقی بودیم ناگهان صدای انفجارات مهیبی همه ما را از خواب بیدار کرد گلوله کاتیوشا بود که بر سرمان میریخت همه درهمان حالت دراز کش از زیر چادر خودمان را در چاله هایی که از قبل دور چادرها کنده بودیم انداختیم. بخاطر هجوم بچه ها برای رفتن توی کانل چادر پاره پاره شده بود تا صبح در سرمای شدید در داخل آن کانالها نشستیم تا آسمان کمی روشن شد و بعد از خواندن نماز به محوطه لشگر رفتم و گودالهایی که بر اثر انفجار موشکهای کاتیوشا درست شده بود را تماشا میکردم چند عدد از آنها به کنار چادرهایی اصابت کرده بود که در همان حالت خواب تعدادی از آن عزیزان بشهادت و تعدادی هم مجروح شده بودند وِلوِله ای در لشگر برپا شده بود و زمزمه های از افرادی به گوش میرسید که منافقین در کوههای اطراف مقر ما در نوک ارتفاعات ، در چندین نقطه آتش روشن کرده بودند و گرای ما را به دشمن داده بودند که عراق توانسته بود با این دقت ما را مورد هدف قرار دهد. درستی و صحت این خبر را نمیدانم فرماندهان بیشتر در جریان این موضوع باید باشند

 

بچه های خوب گروهان امام حسین به فرماندهی شهید محمدحسین عامریان در مقر کاتیوشا👆

اولین بار بود، عملیات نرفته این تعداد شهید ومجروح میدادیم ماشینهای آمبولانس و امدادگران در حال بردن شهدا و زخمیها بودند که هواپیماهای دشمن غافلگیرمان کرد و بمب هایشان را بر سر ما ریختند و بعد با کالیبر هواپیما ما را مورد هدف خودشان قرار دادند من سراسیمه خودم را پشت سنگ بزرگی در دامنه کوه پنهان کردم و باعث شد از اصابت کالیبر هواپیما در امان بمانم .
صحنه های حیرت انگیزی بوجود آمده بود و روحیه بچه ها مانند زمانی شده بود که از عملیات سنگینی بر میگشتیم .
نا گفته نماند حتی در آن شرایط سخت و خطرناک بچه ها دست از کلاسهای دورهمی قرآن و احادیث و استفاده بهینه از دو روحانی بزرگوار دایی رضا وشیخ غلام قندهاری غافل نمیشدند.

 

 

جلسه قرآن خوانی با حضور👆
از چپ:
شهید محمدمهدی حجی
محمد حسن حجاری
حمید مزینانیان
محمود نظری
برادر عامریان
شهید صالحی
و…

 

کلاس حفظ قرآن و احادیث توسط شهید حسین رنجبر باحضور👆
از راست:
محمد حسن حجاری
برادر پاسدار محمد شانیان
محمود نظری
شهید سید تقی حسینی
شهید حسین رنجبر
رضا نودهی بچه تهران
به ناچار بخاطر لو رفتن مقر لشگر،
سریع ما را تغییر مکان دادند و به مکانی خوش آب و هوا و رودخانه و وجود درختانی در میان کوهایی بردند که دید دشمن در آن منطقه کور بود و در هنگام حمل و نقل رعایت تمام اصول امنیتی انجام شد تا مقر ما دوباره لو نرود این مقر بعدها بنام مقر محرم نام گرفت چون ایام ، ایام محرم بود و با مراسمهای سوگواری که اجرا میکردیم روحیه بچه ها بالا رفته بود.
من در گروهان امام حسین به فرماندهی شهید محمد حسین عامریان سازماندهی شده بودم در گروهان ما همه چی حسینی بود🏴
در مقر محرم که داخل یک شیاری به طول 15 تا 20 کیلومتر بود نیروهای گردانهای پیاده مستقر شدند در این مقر بچه ها اقدام به برپایی تعزیه و شبیه خوانی نمودند و چقدر هم زیبا اجرا کردند آن موقع دوربین عکاسی در حد محدود بود و دوربین فیلمبرداری برای واحد تبلیغات لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) بود که آن هم به مقدار خیلی کمی فیلمبرداری انجام می شد که متاسفانه در آتش سوزی واحد تبلیغات لشکر در مقر لشگر در انرژی اتمی بعد از بمب باران هوایی که دشمن انجام داد متاسفانه سوخت.

 

 

مقر محرم
از راست:
شهید محمد مهدی حجی
محمود نظری
علی گرزین(فروزش)
محمد حسن حجاری

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا